لوگوی قرار سبز
Hamiyoon

📢 اشتباهاتی که نباید در تولید محتوای ویدیویی مرتکب بشی!

📢 اشتباهاتی که نباید در تولید محتوای ویدیویی مرتکب بشی! تاحالا شده یه ویدیو ببینی که پتانسیل خوبی داره، اما به خاطر یه سری اشتباهات، جذابیتش از بین رفته؟ 🤯 این اشتباهات ممکنه باعث بشن که ویدیوت نه دیده بشه، نه به اشتراک گذاشته بشه! پس اگه می‌خوای یه محتوای ویدیویی حرفه‌ای بسازی، حواست به این نکات باشه. 👇 1️⃣ شروع کسل‌کننده 🚫 اگه توی چند ثانیه اول نتونی توجه بیننده رو جلب کنی، احتمال زیادی داره که ویدیو رو ببنده! همیشه با یه سوال جذاب، یه داستان کوتاه یا یه تصویر هیجان‌انگیز شروع کن. 2️⃣ کیفیت پایین تصویر و صدا 🎥🎙️ تصاویر تار و صدای نامفهوم باعث می‌شه بیننده خیلی سریع ویدیو رو ترک کنه. حتماً از دوربین باکیفیت و میکروفون خوب استفاده کن. 3️⃣ طولانی بودن بیش از حد ⏳ مخاطب‌های امروزی حوصله ویدیوهای طولانی و بی‌هدف رو ندارن. سعی کن سریع به اصل مطلب برسی و از پرداختن به جزئیات اضافی پرهیز کنی. 4️⃣ استفاده نکردن از زیرنویس 📜 بسیاری از افراد ویدیوها رو بدون صدا تماشا می‌کنن، پس زیرنویس اضافه کن تا محتوایت برای همه قابل‌فهم باشه. 5️⃣ عدم دعوت به تعامل 🤝 اگه از مخاطب نخوای که لایک کنه، کامنت بذاره یا ویدیوت رو به اشتراک بذاره، احتمال تعامل پایین میاد. یه فراخوان عمل (CTA) خوب در انتهای ویدیو قرار بده. 6️⃣ عدم رعایت اصول سئو 🔍 بدون بهینه‌سازی عنوان، توضیحات، تگ‌ها و کاور ویدیو، احتمال دیده شدنش خیلی کمتره. پس روی این موارد دقت کن! 💬 تو هم بگو! چه اشتباهاتی باعث می‌شه یه ویدیو رو نبینی؟ نظرت رو توی کامنت‌ها بنویس! 😉

1084
1403/12/08
Hamiyoon

📢 چطور محتوای ویدیویی جذاب و کاربرپسند تولید کنیم؟

📢 چطور محتوای ویدیویی جذاب و کاربرپسند تولید کنیم؟ تاحالا شده یه ویدیویی ببینی و تا آخرش بری، بعد حس کنی واقعاً یه چیز مفید یاد گرفتی؟ یا برعکس، یه ویدیو رو باز کنی و بعد از چند ثانیه ببندی چون حوصله‌ات سر رفت؟ 🤯 اینجاست که بحث محتوای ویدیویی جذاب و کاربرپسند مطرح می‌شه. اگه می‌خوای ویدیویی بسازی که بیننده‌ها دوست داشته باشن و حتی با بقیه به اشتراک بذارن، این چند تا نکته رو رعایت کن. 👇 1️⃣ مخاطبت رو بشناس 🎯 اگه ندونی برای کی داری ویدیو می‌سازی، شلیک تو تاریکیه! بدون که بیننده‌هات چه دغدغه‌هایی دارن، چه چیزی براشون مهمه و چطور محتوا رو مصرف می‌کنن. ویدیویی که برای یه دانشجو می‌سازی، قطعاً با ویدیویی که برای یه مدیر کسب‌وکار تولید می‌کنی، فرق داره! 2️⃣ کوتاه و جذاب باش 🎥 کسی حوصله ویدیوهای طولانی و خسته‌کننده رو نداره! سعی کن سریع به اصل مطلب برسی و از ایده‌های خلاقانه برای جذاب‌تر کردن ویدیو استفاده کنی. 3️⃣ یه شروع طوفانی داشته باش 🚀 اگه توی چند ثانیه اول مخاطب رو جذب نکنی، احتمال زیادی داره که ویدیو رو ببنده! از یه سوال جذاب، یه داستان کوتاه یا یه تصویر هیجان‌انگیز استفاده کن تا بیننده رو نگه داری. 4️⃣ از تصاویر و افکت‌های بصری استفاده کن 🎬 هیچ‌کس دوست نداره یه ویدیوی کسل‌کننده و بدون جذابیت ببینه! از تصاویر باکیفیت، افکت‌های مناسب، متن‌های درون ویدیو و موسیقی جذاب استفاده کن تا ویدیوت حرفه‌ای‌تر بشه. 5️⃣ داستان بگو، نه اطلاعات خشک! 📖 مغز آدم‌ها به داستان علاقه داره. اگه می‌خوای یه نکته مهم رو منتقل کنی، سعی کن اون رو در قالب یه سناریوی جذاب یا یه تجربه واقعی بیان کنی. 6️⃣ مخاطب رو درگیر کن 🤝 آخر ویدیو از بیننده‌ها بخواه که لایک کنن، کامنت بذارن، یا نظرشون رو بگن. اینجوری احتمال اینکه تعامل بیشتری بگیری و ویدیوت به اشتراک گذاشته بشه، بیشتره. 7️⃣ اصول سئو ویدیو رو رعایت کن 🔍 محتوای ویدیویی خوب اگه دیده نشه، فایده‌ای نداره! از عناوین جذاب، تگ‌های مناسب، توضیحات قوی و کاورهای چشم‌نواز استفاده کن تا ویدیوت بیشتر دیده بشه. 💬 حالا تو بگو! چه چیزی باعث می‌شه یه ویدیو رو تا آخر ببینی؟ تو خودت از چه نوع ویدیوهایی بیشتر خوشت میاد؟ نظرت رو توی کامنت‌ها برام بنویس. 😉

1081
1403/12/08
مستندسازی

از یک هیجان کودکانه شروع شد...

زمانی را به خاطر می‌آورم که کودکی بودم و به جهت علاقه پدرم به مستندهای حیات وحش، در کنارش مدت‌ها به تماشا می‌گذراندم. گاهی نیز مدرسه، بعنوان تفریح یک دستگاه آپارات را به نمازخانه می‌آورد و برایمان مستند حس برتر پخش می‌کرد. نه اینکه از دیدن مستند لذت نبرم؛ بلکه موضوع چیزی فراتر بود… من در رویای کودکانه‌ام در تصور آن مرد پشت دوربین بودم و مدام او را در خاطرم می گذراندم که چگونه این تصاویر را خلق می‌کند. من نه کودکی زاده در طبیعت بودم و نه هیچ برخوردی با حیوانات وحشی حتی تا بزرگسالی داشتم. و چه می‌دانستم که روزی خود آن تصویربردار خواهم بود که لذت آن لحظه را با دیگران به اشتراک خواهم گذاشت.

1978
1403/12/06
شرکت برنامه نویسی طوبی

محصول خود را طراحی کنید...

میخوام یه کم با فعالان محیط زیست صحبت کنم. خب میدونم که اینجا محل فعالیت شماست و شاید من زیاد در مورد محیط زیست صلاحیت و دانش لازم رو نداشته باشم که صحبت کنم. ولی چیزی که خوب بلدم طراحی محصوله. اجازه بدید یه کم براتون بازش کنم. طراحی محصول چیه؟ خیلی پیش اومده که یه محصولی ارائه کردید یا دیدید یه محصول جدیدی به بازار اومده، خیلی هم خوبه ولی مردم ازش استقبال نکردن! راستش اینکه یه محصول با استقبال مواجه بشه به خیلی عوامل بستگی داره. ولی اصلش بر میگرده به اینکه چطور طراحی شده. اگه بخوام نمونه بگم، شیپور توی سال ها رقابتش با دیوار خیلی تلاش کرد. تبلیغات کرد. هزینه کرد. طراحی ظاهر اپلیکیشن رو عوض کرد. ولی هیچ وقت نتونست جای دیوار رو بگیره. با اینکه شاید زودتر هم اومده بود به بازار. این مهمه که محصولی که طراحی میشه به درد مردم بخوره. حالا چه ربطی به محیط زیست داره! خیلی از شما داوطلبین فعالیت های محیط زیستی طرح های مختلفی رو برنامه ریزی و اجرا می کنید. ولی گاهی حواستون نیست که این طرح و ایده آیا واقعا قابلیت اجرا و بزرگ شدن داره یا نه. نمیخوام اینجا آموزش بدم. ولی فقط میخوام بگم که یه کم حواستون به طراحی محصول باشه. آخه من ناسلامتی تو این راه ریشم سفید شده.

1073
1403/11/30
شرکت برنامه نویسی طوبی

اولین یادداشت... معرفی

سلام امیدوارم خوب باشید. من شرکت طوبی هستم. سال 1385 بود که متولد شدم. کارم رو با ارائه نرم افزارهای تلفن گویا شروع کردم. بعد از چند سال شروع به ساخت دستگاه های ضبط مکالمات کردم و خلاصه توی اون سال ها حسابی بازار رو دست خودم گرفته بودم. اما از سال گذشته یه تغییر بزرگ در من رخ داد. احساس کردم که بازار نرم افزارهای سازمانی خیلی خرابه. اعتماد به شرکت های برنامه نویسی از بین رفته و محصولات خوبی در بازار وجود نداره. خلاصه تصمیم گرفتم یه تکون اساسی به خودم بدم. از اونجا بود که تصمیم گرفتیم وارد صنعت پروژه های سفارشی بشم و الان قادر به انجام هر پروژه برنامه نویسی در هر ابعادی هستم. اما همه چیز که کار نیست. قراره به رشد جامعه هم کمک کنم. پس اینجا اومدم تا با اهدای بخشی از درآمدم به فعالین اجتماعی و محیط زیستی دین خودم رو ادا کنم. ممنون میشم منو دنبال کنید و ازم حمایت کنید تا بتونیم تغییری ایجاد کنیم. طراحی محصول چیزی فراتر از کدنویسی است…

1178
1403/11/27
ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه انگیزشی-15

هوا بدجورى توفانى بود و آن پسر و دختر کوچولو حسابى مچاله شده بودند. هر دو لباس هاى کهنه و گشادى به تن داشتند و پشت در خانه مى لرزیدند. پسرک پرسید: «ببخشین خانم! شما کاغذ باطله دارین؟» کاغذ باطله نداشتم و وضع مالى خودمان هم چنگى به دل نمى زد و نمى توانستم به آنها کمک کنم. مى خواستم یک جورى از سر خودم بازشان کنم که چشمم به پاهاى کوچک آنها افتاد که توى دمپایى هاى کهنه کوچکشان قرمز شده بود. گفتم: «بیایین تو یه فنجون شیرکاکائوى گرم براتون درست کنم.» آنها را داخل آشپزخانه بردم و کنار بخارى نشاندم تا پاهایشان را گرم کنند. بعد یک فنجان شیرکاکائو و کمى نان برشته و مربا به آنها دادم و مشغول کار خودم شدم. زیر چشمى دیدم که دختر کوچولو فنجان خالى را در دستش گرفت و خیره به آن نگاه کرد. بعد پرسید: «ببخشین خانم! شما پولدارین؟» نگاهى به روکش نخ نماى مبل هایمان انداختم و گفتم: «من اوه… نه!» دختر کوچولو فنجان را با احتیاط روى نعلبکى آن گذاشت و گفت: «آخه رنگ فنجون و نعلبکى اش به هم مى خوره.» آنها در حالى که بسته هاى کاغذى را جلوى صورتشان گرفته بودند تا باران به صورتشان شلاق نزند، رفتند. فنجان هاى سفالى آبى رنگ را برداشتم و براى اولین بار در عمرم به رنگ آنها دقت کردم. بعد سیب زمینى ها را داخل آبگوشت ریختم و هم زدم. سیب زمینى، آبگوشت، سقفى بالاى سرم، همسرم، یک شغل خوب و دائمى، همه اینها به هم مى آمدند. صندلى ها را از جلوى بخارى برداشتم و سرجایشان گذاشتم و اتاق نشیمن کوچک خانه مان را مرتب کردم. لکه هاى کوچک دمپایى را از کنار بخارى، پاک نکردم. مى خواهم همیشه آنها را همان جا نگه دارم که هیچ وقت یادم نرود چه آدم ثروتمندى هستم. دلم می خواد برای فردایی بهتر تلاش کنم.

1882
1403/10/16
ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه انگیزشی-14

در یک شهربازی، پسرکی سیاهپوست به مرد بادکنک فروشی نگاه می کرد که از قرار معلوم فروشنده مهربانی بود. بادکنک فروش برای جلب توجه یک بادکنک قرمز را رها کرد تا در آسمان اوج بگیرد و بدینوسیله جمعیتی از مشتریان جوان را جذب خود کرد. سپس بادکنک آبی و همینطور یک بادکنک زرد و بعد از آن یک بادکنک سفید را رها کرد. بادکنک ها سبکبال به آسمان رفتند و اوج گرفتند و ناپدید شدند. پسرک سیاهپوست هنوز به تماشا ایستاده بود و به یک بادکنک سیاه خیره شده بود. تا این که پس از لحظاتی به بادکنک فروش نزدیک شد و با تردید پرسید: «ببخشید آقا! اگر بادکنک سیاه را هم رها می کردید آیا بالا می رفت؟» مرد بادکنک فروش لبخندی به روی پسرک زد و با دندان، نخی را که بادکنک سیاه را نگه داشته بود برید و بادکنک به طرف بالا اوج گرفت و پس از لحظاتی گفت: «پسرم آن چیزی که سبب اوج گرفتن بادکنک می شود رنگ آن نیست بلکه چیزی است که در درون خود بادکنک قرار دارد.» چیزی که باعث رشد آدمها میشه رنگ و ظواهر نیست. رنگ ها و تفاوت ها مهم نیستند. مهم درون آدمه، چیزی که در درون آدم ها است تعیین کننده مرتبه و جایگاهشونه و هر چقدر ذهنیات ارزشمندتر باشه، جایگاه والاتر و شایسته تری نصیب آدم ها میشه.

1075
1403/10/16
ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه انگیزشی-13

روزی دو مرد جوان نزد استادی آمدند و از او پرسیدند: «فاصله بین دچار یک مشکل شدن تا راه حل یافتن برای حل مشکل چقدراست؟» استاد اندکی تامل کرد و گفت: «فاصله مشکل یک فرد و راه نجات او از آن مشکل برای هر شخصی به اندازه فاصله زانوی او تا زمین است!» آن دو مرد جوان گیج و آشفته از نزد او بیرون آمدند و در بیرون مدرسه با هم به بحث و جدل پرداختند. اولی گفت: «من مطمئنم منظور استاد معرفت این بوده است که باید به جای روی زمین نشستن از جا برخاست و شخصا برای مشکل راه حلی پیدا کرد. با یک جانشینی و زانوی غم در آغوش گرفتن هیچ مشکلی حل نمی‌شود.» دومی کمی فکر کرد و گفت: «اما اندرزهای پیران معرفت معمولا بار معنایی عمیق‌تری دارند و به این راحتی قابل بیان نیستند. آنچه تو می گویی هزاران سال است که بر زبان همه جاری است و همه آن را می‌دانند. استاد منظور دیگری داشت.» آن دو تصمیم گرفتند نزد استاد بازگردند و از خود او معنای جمله‌اش را بپرسند. استاد با دیدن مجدد دو جوان لبخندی زد و گفت: «وقتی یک انسان دچار مشکل می‌شود، باید ابتدا خود را به نقطه صفر برساند. نقطه صفر وقتی است که انسان در مقابل کائنات و خالق هستی زانو می‌زند و از او مدد می‌جوید. بعد از این نقطه صفر است که فرد می‌تواند بر پا خیزد و با اعتماد به همراهی کائنات دست به عمل زند. بدون این اعتماد و توکل برای هیچ مشکلی راه حل پیدا نخواهد شد. باز هم می‌گویم فاصله بین مشکلی که یک انسان دارد با راه چاره او، فاصله بین زانوی او و زمینی است که بر آن ایستاده است.»

1078
1403/10/16
ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه انگیزشی-12

يكى، در پيش بزرگى از فقر خود شكايت مى‏كرد و سخت مى‏ناليد. گفت: «خواهى كه ده هزار درهم داشته باشى و چشم نداشته باشى؟» گفت: «البته كه نه. دو چشم خود را با همه دنيا عوض نمى‏كنم.» گفت: «عقلت را با ده هزار درهم، معاوضه مى‏كنى؟» گفت: «نه.» گفت: «گوش و دست و پاى خود را چطور؟» گفت: «هرگز.» گفت: «پس هم اكنون خداوند، صدها هزار درهم در دامان تو گذاشته است. باز شكايت دارى و گله مى‏كنى؟! بلكه تو حاضر نخواهى بود كه حال خويش را با حال بسيارى از مردمان عوض كنى و خود را خوش‏تر و خوش‌بخت‏تر از بسيارى از انسان‏هاى اطراف خود مى‏بينى. پس آنچه تو را داده‏اند، بسى بيش‏تر از آن است كه ديگران را داده‏اند و تو هنوز شكر اين همه را به جاى نياورده، خواهان نعمت بيش‏ترى هستى!»

1093
1403/10/16
ابوالقاسم کریمی

داستان کوتاه انگیزشی-11

مرد جوانی در آرزوی ازدواج با دختر کشاورزی بود. کشاورز به او گفت: «برو در آن قطعه زمین بایست. من سه گاو نر را آزاد می‌کنم. اگر توانستی دم یکی از این گاوها را بگیری من دخترم را به تو خواهم داد.» مرد قبول کرد. اولین در طویله که بزرگترین در هم بود باز شد. باور کردنی نبود، بزرگترین و خشمگین‌ترین گاوی که در تمام عمرش دیده بود بیرون آمد. گاو با سم به زمین می‌کوبید و به طرف مرد جوان حمله برد. جوان خود را کنار کشید و گاو از مرتع گذشت. دومین در طویله که کوچکتر بود باز شد. گاو کوچکتر از قبلی بود اما با سرعت حرکت می‌کرد. جوان پیش خودش گفت: «منطق می‌گوید این را هم ول کنم چون گاو بعدی کوچکتر است و این ارزش جنگیدن ندارد.» سومین در طویله هم باز شد و همانطور که فکر می‌کرد ضعیف‌ترین و کوچک‌ترین گاوی بود که در تمام عمرش دیده بود بیرون پرید. پس لبخندی زد و در موقع مناسب روی گاو پرید و دستش را دراز کرد تا دم گاو را بگیرد اما گاو دم نداشت! زندگی پر از ارزش‌های دست یافتنی است اما اگر به آن‌ها اجازه رد شدن بدهیم ممکن است که دیگر هیچ وقت نصیبمان نشود. برای همین سعی کن که همیشه اولین شانس را دریابی

1085
1403/10/16
تعداد موارد
gharareSabz logo

قرار سبز می تونیم از خودمون بگیم و با افراد دیگه ای که دغدغه اجتماعی دارند، آشنا بشیم. گفت و گو کنیم تا شاید بتونیم در کنار هم، برای توسعه پایدار مردم ایران یه کاری بکنیم. با توسعه ارتباطات میان فعالان و کنشگران اجتماعی، نهاد های دولتی، سازمان ها و همچنین کسب و کارها، اکوسیستمی کامل و پویا می‌سازد تا تامین مالی پروژه‌های اجتماعی با تکیه بر ارزش‌های ذاتی خود و مسئولیت اجتماعی ذینفعان انجام گیرد.

نشانی: تهران - سه‌راه طالقانی - خیابان خواجه نصیر - پلاک 288 - واحد 16

02177607436info@gharaaresabz.com

طراحی شده توسطشرکت برنامه نویسی طوبی